شهید محمود کیارستمی در تاریخ 1341 از یک
خانواده ی مذهبی در میگون به دنیا آمد. پدرش مرحوم حاج قربانعلی کیارستمی از
کاسبان قدیمی میگون بود که مغازه ی خوار و بار فروشی اش در بالامحل روبرویی پل و
در ابتدای بازارچه ی قدیمی قرار داشت. کسبه های قدیم در سراسر بازار ایران از یک
وجهه و اعتبار بالایی برخوردار بودند. آه ها از سود و رزق و روزی حلال
برکت سفره ی خانواده شان را گسترش می دادند. کسبه های قدیمی میگون هم از این ویژگی
برخوردار بودند. فاصله ی حرام تا حلال را می دانستند و صدای تق تق چرتکه ها ی آنان
آهنگ عدالت را در مغازه ها به صدا در می آورد. آنان با مردم مدارا می کردند. نسیه
رونق کارشان و آبرو داری و حفظ اسرار مردم و مشتریان از واجبات کسب و کارشان بود.
اول صبح کرکره مغازه شان را با نام و یاد خدا بالا می کشیدند و در پایان روز پس از
حساب و کتاب با تشکر از خدا مغازه شان را می بستند. بیشتر بزرگان ما هم از صنف
همین کسبه های قدیمی بودند. شهید یونس کیارستمی در یک چنین خانه ای متولد شد. تحصیلات
ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در میگون گذراند. در ابتدای انقلاب همگام با مردم
در تمامی صحنه های اجتماعی و سیاسی فعالیت داشت. در خرداد ماه سال 1359 جهت انجام
خدمت وظیفه ملبس به لباس سربازی گردید. ایشان پس از دوره ی آموزشی به اهواز اعزام
و در تاریخ 13/7/1359 زیر بمباران شدید دشمن به درجه ی رفیع شهادت نائل گردید.
پیکر پاک آن شهید پس از یک هفته به میگون منتقل و در صحن حضرت سید میرسلیم (ع) به
خاک سپرده شد.

شهید یونس کیارستمی اولین شهید دوران دفاع
مقدس در میگون بود. مراسم تشییع، تدفین و یادبودی که برای آن شهید بزرگوار برگزار
شد، باعث تحریک بچه های انقلابی گردید و آن ها را وادار کرد تا از هر فرصتی که به
دست می آمد خودشان را به مناطق جنگی می رساندند و به خیل لشکریان اسلام می
پیوستند.
والدین شهید یونس دو شهید دیگر به نام های
شهید بهروز گشتاسب میگونی و شهید اسماعیل کیارستمی را هم تقدیم اسلام کردند. پدر و
مادر شهید با اعتقاد راسخی که داشتند، بارها و بارها از زبان آن ها شنیده می شد که
اگر 10 فرزند دیگر هم داشتند و در راه اسلام و انقلاب به شهادت می رسیدند، نه تنها
نگران نبودند، بلکه افتخار هم می کردند.
فرازی از وصیت نامه ی شهید یونس
کیارستمی
مادرم، می دانم که داغ فرزند برایت سخت است،
اما از شما می خواهم که پس از شهادتم همانند گذشته پشتیبان امام و انقلاب باشید.
رضایت پدر، مادر و دوستان و آشنایان آرزوی من است؛ امیدوارم این مدت که در کنارتان
زندگانی کردم از دست من راضی بوده باشید و اگر خطایی از روی غفلت انجام داده ام
مرا ببخشید.
+ نوشته شده در سه شنبه یکم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 8:11 توسط سعید فهندژی سعدی
|